جدول جو
جدول جو

معنی آکنده گردن - جستجوی لغت در جدول جو

آکنده گردن
(کَ دَ / دِ گَ دَ)
ستبرگردن:
همه چارپایان بکردار گور
بر آکنده، آکنده گردن، بزور
بگردن بکردار شیران نر
بسان گوزنان بگوش و بسر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
آکنده گردن
ستبر گردن
تصویری از آکنده گردن
تصویر آکنده گردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ عَ مَ)
تصمید
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ مَ)
ارتکاح، آکنده شدن استخوان بمغز و تن بگوشت و خوشه بدانه و مانند آن. اکتناز
لغت نامه دهخدا
تصویری از آکنده کردن
تصویر آکنده کردن
پر کردن ممتلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پر شدن، ممتلی شدن، (چنانکه استخوان بمغز تن بگوشت خوشه بدانه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) داوی است از کشتی و آن پای خود را در پای حریف بند کرده زور بر سینه حریف آوردن است: خصم را کنده چو کردی زغمش فارغ ساز، دست را بر شکمش بند و بدورش انداز، (گل کشتی)، کنده بر پای مجرم و متهم و غیره نهادن: مشارالیه بمیانه گرایلی رفته: علی خان را کنده و دو شاخه کرده
فرهنگ لغت هوشیار